【طنز تلخ】
دزدان سرِ گردنه رفتند به عمان
بودند دوسه روز در آن بادیه مهمان
بسیار بخوردند و کشیدند و چریدند
چون بود رئیس الوزرا صاحبِ احسان
تا سیر بشد اشکمِ مردانِ گرسنه
رفتند به جائی که کند نطق ، سخنران
دیدند در آن جا سرِ هر میز نهاده
زرّین قلمی چند همه توی قلمدان
چشمِ طمعِ دزدِ سیه روی بد اندیش
با دیدنِ این صحنه بیفتاد به جولان
گفتا به خودش دزد که در لحظه آخر
بگذار بدزدم یکی از این قلمستان
یک لحظه کنم پرت حواسِ همگی را
بردارم و آن را بچپانم توی تنبان
َ
تا گشت زمانی و بشد لحظه دلخواه
دزدید قلم را و نهان کردش و پنهان
افسوس که این قومِ تبهکارِ مسلمان
خوردند نمک را و شکستند نمکدان
#غلامعلی_سینا
No comments:
Post a Comment