هر بار،بری تازه از این باغ رسیده
کامش شده چون زهر هر آنکس که چشیده
در کشور خورشید و فراوانی نعمت
خاموشی و کمبود و گرانیست پدیده
غم «سهل» رسد,شادی شان «ممتنع» و سخت
سعدی شده شاکی ز چنین تلخ قصیده
ایران به حیا شهره ی اعصار و قرون است
از باطن مسئول چرا شرم پریده
شرمنده شوم،جای مدیران ،شنوم چون
«از خون شهیدان وطن لاله دمیده »
آقای «رئیس»آنچه که گفتی ننمودی
از شیخ اجل آورم این بیت گزیده
«ای یار جفا کرده ی پیوند بریده»
«این بود وفا داری و عهد تو ندیده »
No comments:
Post a Comment